در فاصله دو سال تا آغاز رقابتهای جام جهانی ۲۰۲۶، یکی از مهمترین چالشهای کادرفنی، جوانگرایی در تیم ملی است.
تیم ملی در اولین بازی خود پس از جام ملتهای آسیا و در سومین دیدار از مرحله مقدماتی جام جهانی، برابر ترکمنستان قرار گرفت. شاگردان امیر قلعهنویی که در دو دیدار نخست خود در این رقابتها، با چهار گل از سد هنگکنگ گذشتند و در تاشکند برابر ازبکستان با نتیجه ۲-۲ متوقف شدند، در شرایطی با پنج گل برابر ترکمنها به پیروزی رسیدند که در روزهای اخیر بیشتر اخبار پیرامون تیم، حولِ فهرست بازیکنان دعوتشده از سوی کادرفنی بوده است.
در فاصله دو سال تا آغاز رقابتهای جام جهانی ۲۰۲۶، یکی از مهمترین چالشهای کادرفنی، جوانگرایی در تیم ملی است. در این بین مهمتر از فرآیند تغییر نسلِ تیم ملی، تعریف درست سیکل جوان گرایی است که بر دو عامل استوار است که نخست، هدفمندی است و سپس اهمیت مرحلهبهمرحله بودن آن. یعنی پس از طی شدن این فرآیند، علاوهبر تربیت نیروهای جوان و سرآمد و تزریق آنها به بدنه اصلی تیم، باید نتیجهی مطلوب نیز حاصل شود. هر چند مسیر نچندان دشوار تیمملی و شرایط برگزاری جام جهانی بعدی به شکلی است که رویکرد جوانسازی در تیم را با هزینه کمتری دنبال خواهد کرد، اما سقف آرزوهای فوتبال ایران دیگر به حضور در جام جهانی ختم نمیشود و باید در تورنمنت بعدی با داشتن یک نسل جدید به صعود از مرحلهگروهی نیز فکر کرد.
در لیست اخیر، تیمملی با انتخابهای جدید امیر، نسبت به جام ملتهای قطر سه سال جوانتر شد. اما برای بررسی صحت روند تغییر نسل در تیم ملی باید دو عامل مهم را بررسی کرد:
۱- تیم ملی، مصرفکننده است و تولید بازیکن بر عهده لیگهای ماست. لیگبرتر، مدتهاست ستارهساز نیست و افزایش میانگینسنی تیم بزرگسالان نخستین محصول آن است. کادرفنی تیم ملی در آغاز این مسیر باید از تمام ظرفیتهای فوتبال ایران و جوانهایش -هر چند محدود- استفاده کند اما در رده باشگاهی نیز نیازمند تغییر نگرش هستیم. جوانان ایران با هدایت حسین عبدی در جام جهانی زیر ۱۷ سال درخشیدند. اما همین حالا چند بازیکن از آن تیم در لیگبرتر بازی میکند؟ جایگاه فوتبالپایه و آکادمیها در باشگاهداریِ امروز چگونه تعریف شده است؟ اگر شرایط در آینده هم همینگونه باشد، هرگونه جوانگرایی در تیم ملی مقطعی است و نمیتواند نتیجهبخش تلقی شود. لیگ، مهمترین سرمایه فوتبال است و کارخانه بازیکنسازی، اما ما در سالهای اخیر به آن بیاهمیت بودهایم و هزینههای گران آن را هم پرداخت کردهایم. سیاست فعلی فوتبال ایران سرعت کشف استعداد را کاهش داده و ساختار آن در پرورش نیروی انسانی کارآمد با اختلالی جدی مواجه کرده است.
۲- از زیرساختها که گذر کنیم، به نقش مهم کادرفنی تیم ملی میرسیم. به فهرست بازیکنان دعوت شده اخیر نقدهای جدی وارد است اما جدا از چگونگی حضور بازیکنان فعلی در اردو، مهمترین نکته ایجاد ظرفیت برای درخشش جوانترهای تیم است. با افزایش تعداد تیمها، ما برای رسیدن به سهمیه جام جهانی، با چالش جدی روبهرو نخواهیم شد. این بهترین فرصت برای امیر قلعهنویی است که از جواناولهای فوتبال ایران به بهترین شکل در این مسیر استفاده کند. اگر بازیکنانی مثل محمد امین حزباوی، سامان فلاح، آریا یوسفی، حسین گودرزی، جواد حسیننژاد، محمد قربانی، سعید سحرخیزان و… که در اردوهای اخیر مورد آزمایش قرار گرفتند، بیشتر میدان ببینید و با فضای بازیهای بینالمللی آشنا شوند، میتوانند در مدتزمان کمتری خود را در سطح بازیکنملی معرفی کنند. در این بین با توجه به اینکه دو سال زمان معقولی برای تغییر نسل نیست، باید از بازیکنان باتجربهای که توان حضور در تورنمنت بعدی تیم ملی را دارند نیز مراقبت کنیم تا به آن شیب ملایمی که کادرفنی از آن سخن میگوید برسیم. با این روند، ما در جام جهانی بعدی میتوانیم تیمی جوان با حضور چند بازیکن باتجربه داشته باشیم و در جام ملتهای آسیای بعدی از یک نسل جدید رونمایی کنیم.